قايق آرزوهايم را
در تلولو آب هاي به ساحل نشسته ئ خاطرات کهنه
و حائلي از مه و نوازش آفتاب
مدت هاست مي نگرم .
در دوردست هاي غريبي نا آشنا
جائي ميان ناکجا آباد رويا و شقايق هاي به خون نشسته ئ نگاه
انتظار سپيدي را به دست نسيم مي سپارم که
با اکسير جواني هم آغوش است .
. boloureahsas .
درباره این سایت